روزي در ساحل دريا زيبايي وزشتي با هم ملاقات كردند. هر كدام به ديگري گفت:{مي خواهي شنا كني؟}
سپس جا مه هايشان را كنده و در امواج فرو رفتند. اندكي بعد زشتي به ساحل برگشت و لباس زيبايي را پوشيد و به راه خود رفت.
زيبايي از دريا برگشت و لباس خود را نيافت و از اينكه برهنه مانده بود بسيار شرمنده شد پس لباس زشتي را پوشيد و به راه خود رفت.
از ان روز مردان و زنان به هنگام ملاقات با هم در شناخت يكديگر اشتباه مي كنند. مگر كساني كه در چهره ي زيبايي با فراست مي نگرند و مستقل از لباسش او را مي شناسند و كساني هم هستند كه چهره ي زشتي را مي شناسند . و لباس زيبايي نمي تواند چهره ي زشتي را از چشم ها بپوشاند.....
(( از آن روز حقیقت عریان و زشت اما دروغ با لباس حقیقت زیباست)))
جبران خلیل جبران
تو محشری
از زشت رویی پرسیدند آنروز که خداوند زیبای و جمال را تقسیم میکرد تو کجا بودی که به زیبایی نرسیدی ؟ زشت رو در پاسخ گفت در صف کمال بودم
ممنونم که نظر گذاشتین،نظر لطفتونه....همچنین
مهسا خانوم سلام..خسته نباشی از این همه استعداد وسلیقه..جای تحسین داری.امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشی....جالب بود لذت بردم..
...قبـــــل از اینکـــــــه عاشــــــقم شوی
از نظر ذهنی خود را برای زمستان آماده کنید
چگونه انرژی منفی را از خود دور كنیم؟
...هنر موفقیت از دیدگاه بزرگان
...جملاتی از بزرگان با شرح تصویر
همه چیز درباره انرژی های مثبت و هاله های انرژی
....هست را اگرقدر ندانی می شود
35303 بازدید
21 بازدید امروز
8 بازدید دیروز
37 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian